-
امام حسین(ع)
سهشنبه 6 آبان 1393 20:30
روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(ص) از یه قبرستانی داشت عبور،،، میکرد یه وقت دید از داخلو یکی از قبرها صدای نعره ای میامد امد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمین و فرمودند:ای بنده ی خدا پاشو وایسا. قبر شکافته شد یه جوانی از تو قبر اومد بیرون از تمام بدن این جوان آتش میزد بیرون، رسول خدا فرمودند:ای جوان تواز امت کدام پیامبری...
-
کفش های خوشرنگ
پنجشنبه 17 مهر 1393 11:26
" پائولو کوئلیو " - ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ ، ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﮐﻲ پاﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ. ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﮐﻤﻲ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺟﺎ ﺑﺎﺯﻣﻲ ﮐﻨﺪ . ﺧﺮﻳﺪﻡ ، پوﺷﻴﺪﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ ، ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻱ پاﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ، ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ، ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ پوﺷﻢ...
-
خدایا شکرت
پنجشنبه 10 مهر 1393 10:17
هیچ وقت از خودمون پرسیدیم قیمت یه روز زندگى چنده؟ ما که قیمت همه چیزو با پول میسنجیم تا حالا شده از خدا بپرسیم: قیمت یه دست سالم چنده؟ یه چشم بى عیب چقدر مى ارزه؟ چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنیم؟ قیمت یه سلامتى فابریک چقدره؟ و خیلى سوال ها مثل این.... چیه...؟ خیلى خنده داره نه؟ اگه یه روزى فهمیدیم...
-
زنده یاد حسین پناهی
چهارشنبه 26 شهریور 1393 21:58
میدونی بهشت کجاست؟ یه فضای چند وجب در چند وجب ، بین بازوهای کسی که دوستش داری... وقتی کسی اندازت نیست، دست به اندازه ی خودت نزن... ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگی است... می کوشم غمهایم را غرق کنم، بی شرفها یاد گرفته اند شنا کنند... مگه اشک چقدر وزن داره که با جاری شدنش اینقدر سبک میشیم؟... با...
-
دوستان خوب مجازی
سهشنبه 25 شهریور 1393 07:16
به گمانم بزرگترین دارایی زندگی آدمیزاد، همین دوست های دیده و نادیده هستند... همین دوست هایی که برایت پیغام می گذارند... که اعلام می کنند حواسشان به تو هست... همین دوست ها که با دو سه خط پیغام نشان می دهند چقدر دلشان پی تو ، دل تو و درد توست... که چقدر خوب تو را می خوانند... همین دوست ها که پیگیرند, که نباشی دلگیرند...
-
درخت و هیزم شکن
یکشنبه 23 شهریور 1393 19:39
سیاه پوشیده بود، به جنگل آمد... من هم استوار بودم و تنومند! من راانتخاب کرد... دستی به تنه و شاخه هایم کشید، تبرش را در آورد و زدو زد... محکم و محکم تر… به خودم میبالیدم، دیگرنمیخواستم درخت باشم، آینده ی خوبی در انتظارم بود. میتوانستم یک قایق باشم، شاید هم چیز بهتری... درد ضربه هایش بیشتر می شد و من هم به امید روزهای...