ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
خیلی چیزا تو این دنیا تقصیر ما آدما نیست... چرا همه مارو مقصر می دونن؟ چرا گاهی حتی خودمونم شامل این همه میشیم؟ خیلی سخته آدم منفی های مادرزادی خودش رو تغییر بده.. راستش اگه بعد یه مدت تغییرشونم بدی اینقدر خسته ای که از خوبی های جدیدت اونطوری که باید لذت نمی بری.... گاهی اینقدر از زندگی یاد می گیری که دیگه حس و حال اینکه بخوای از آموخته هات استفاده کنی رو نداری... ترجیح میدی به بقیه اجازه بدی هرفکری میخان در موردت بکنن.. سرشار از حرفای نگفته ای، هه ... ولی کیه که دیگه گوش شنیدن حرفات رو داشته باشه... پس یکی دیگه از ترجیح های زندگیت این میشه که فقط یه گوشه بشینی و به جنب و جوش بی فایده دیگران که احمقانه فک می کنن دارن لذت می برن نگاه کنی.. نمی دونم، شایدم واقعا لذت داره.. حماقتی که حتی شده چند لحظه بهت این فرصت رو میده که به نرسیده ها و از دست داده هات فک نکنی.. شاید اگه این روشنی که داره سو سو می زنه و بهت میگه که تا آخرین لحظه میشه امیدوار بود که اون تغییرات لازم پیش بیاد...پیش بیاد؟ میبینی... حتی بازم نمیگی پیش بیارم...
دیگه حس جنگیدنم ته کشیده...
ولــــی بـــــــاااز بایــــــــد ادامــــــــــهـ بـــدمــــــــ.... . . . . . . .
::ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.. جمله ای که با شروع این ماه دو حرفی مدام تو ذهنم تکرار میشه...
سلام
خیلی وخته نمی نویس!
دلتنگت شدم
سلام. آره، راستش...
مرسی عزیزم. فداات
سلام ابجی خوبی؟اره درس داشتم گلم.کمابیش میام.
الان اپم اگر میتونی یه سربزن گلم.
قربانت فدات بوس بوس
سلام عزیزدلم. باشه حتما میام.
جیگرتووو عزیییزم
فهیمه جون، رمز گذاشتی؟ میشه رمزشو به منم بدی؟
سلام ابجی جون خوبی؟دلم برات تنگ شده بود.اره درگیر امتحانات بودم.چه خبرا گلم؟
سلام عزیزم، مرسی توخوبی؟ خداروشکر. امتحانا خوب بود؟
ادامه .............................فقط خدا و بس
متن زیبایی بود
مرسی!
سلاااااااااااام ابجی خوبی؟
دقیقا همینطوره باهات موافقم
واقعا دیگه حس جنگیدن رو ندارم و یه مدته میگم ولش کن بذار هرکس هرفکری میخواد درموردم بکنه.
اون حماقتی هم که گفتی متاسفانه دیگه کمتر میتونم بهش دچار بشم
سلام عزیزم، خداروشکر، توخوبی؟
عزیزدلمی تو، چرا یه مدت نبودی؟ درس می خوندی؟
"و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک اسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی..."
این محشره...متن تو هم محشره...با آخرشم که خیلی موافقم..ولی بازززم باید ادامه بدهم..تو و خودت..من و خودم
شاید همین تنها بودنه که به آدم انگیزه ادامه دادن میده...
بعضیا هم ربات وار ادامه میدن، البته من مطمئنا جز این گروه نیستم