من و خودم

روزی دوباره، امید دوباره برای ادامه ای بهتر، فبعزتک یا جمیل

من و خودم

روزی دوباره، امید دوباره برای ادامه ای بهتر، فبعزتک یا جمیل

و خدایی که در این نزدیکی ست...

اون 3:30 که پشت در اتاق عمل نشسته بودم، حسای زیادی به سراغم اومد، شاید اون حسی که هیچوقت فراموش نشه حس ناامنی و بی مونس بودنی بود که ماه اولی که به دانشگاه رفتم، تو همون 40 روز ندیدن مامانم به سراغم اومد، ...

اصلا لحظه های خوبی نبود، درحالی که 2شب اصلا نخوابیده بودم، نگران فرشته ام بودم که توی اتاق عمل بود و 1 نفر پیشم نشسته بود که انگار فقط اومده بود و وظیفه داشت تا کارمو به جایی برسونه که تو ذهنم هزاربار یهو از جابلند شم و دستمو یه تکون کوچولو بدم و یه ضربه ناقابل نثارش کنم...

ولی تنها کاری که تونستم بکنم این بود که برگردم به بخش و یه لیوان آب به اون دل سرگردونم برسونم...

خدارو هزااار بار شکر میگم که خطر رفع شد....

ولی... الان دوتامون یه درد مشترک داریم و امیدوارم هیچوقت اون روز نیاد که دوتامون با همدیگه ندونیم از شدت درد چی کار کنیم، دردی که واقعا هیچ درمانی نداره....

خدایا شکرت... شکرت... شکرت... الحمدلله کماهواهله

نظرات 8 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 09:00 http://Shendabad-amuz.blogsky.com

اپم تشریف بیارین

چشم

محمد پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 22:27 http://Shendabad-amuz.blogsky.com

خدای همه مارو عاقبت بخیر کن
آمین

آمین

فهیمه چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 00:07 http://kajeshisheei.blogsky.com

سلااااام.ابجی.چقدر خوب.خداروشکر که مامانت بهتره

سلام عزیزم
آره واقعا خداروشکر

مهدی شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 09:15 http://catharsis.blogsky.com

خدا رو شکر که نگرانیاز بین رفته

آره واقعا

فهیمه پنج‌شنبه 22 مرداد 1394 ساعت 18:27 http://kajeshisheei.blogsky.com

سلام ابجی جون خوبی؟مامانت بهتر شده؟؟

سلام عزیزم مرسی توخوبی؟
آره خداروشکر خوبه

فهیمه دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 11:11 http://kajeshisheei.blogsky.com

آخ ان شاالله خدا شفاش بده.

ممنونم

محمد شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 21:10 http://shendabad-amuz.blogsky.com

چه عجب شما هم آپدیت میکنید!!!!!!!!!

اصلا فرصت سرزدن به نت نداشتم.

فهیمه شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 15:07 http://kajeshisheei.blogsky.com

سلااااااام ابجی خوبی.دلم واست تنگ شده بود.امیدوارم مشکلت حل شده باشه عزیزم.برات دعا میکنم

سلام عزیزم. مرسی تو چطوری؟
مامانم مریض شده بود.آره واقعا به دعا نیاز دارم.مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد