من و خودم

روزی دوباره، امید دوباره برای ادامه ای بهتر، فبعزتک یا جمیل

من و خودم

روزی دوباره، امید دوباره برای ادامه ای بهتر، فبعزتک یا جمیل

امتحان

فردا باید برگردم دانشگاه،از پس فردا امتحانام شروع میشه.این ترم از اول کتابارو خوندم،در نتیجه هیچ نخونده ای باقی نمونده ،البته تو فرجه ها خیلی کم خوندم.یعنی فقط 2تا درس 4واحدی رو.خوشختانه این ترم فقط 5تا درس داشتیم،که یکیش هم امتحان نداره.دوشنبه هفته آینده امتحانا تموم میشه و بعد 3مــــــــــــــــاه تعطیل.این ترم گفت و شنود 2 رو هم پاس کردم.دیگه گفت و شنود نداریم.درس خوبی بود.دوسش داشتم.البته یکم با قسمت لکچرش مشکل داشتم.ولی خب...تموم شد دیگه...با تموم خاطرات خنده دارش

مثل مدرسه...که این روزا هم من هم دوستای دبیرستانم خیلی دلمون واسش تنگ شده،واسه روزای خوبی که وقتی توش قرار داشتیم آرزو می کردیم زودتر تموم شه و حالا که تموم شده....

زندگی هم همینطوره،هیچوقت قدر یه نعمت رو تا وقتی که ازش برخوداریم نمی دونیم حتما باید از دست بدیمش تا بدونیم چی داشتیم،اون وقته که کارمون میشه حسرت خوردن،گاهی حتی اینقدر فقدان اون نعمت حس میشه که حاضریم از خیلی چیزا بگذریم تا دوباره به دست بیاریمش اما تجربه ای که من داشتم بهم ثابت کرده هیچوقت دیگه مثل اولش نمیشه.اما بعضی وقتا،بعضی روزا یا داشتن بعضی چیزا اینقدر شیرین هستن که و قتی بعدها در موردش فکر میکنی حس خوبی که وقت برخورداری داشتی رو دوباره القا می کنن.اما...کاش چیزای خوب جاودانه بودن.اما نه،چون اگه جاودانه بودن دیگه حس خوبی که ازداشتنشون وجود داشت تبدیل میشد به عادت و عادت هم مثل یه دیوار جلو دید مثبت رو می گرفت و اون وقت بود که دیگه وجود یا نبود همون خوب ها زیاد مهم نبود وممکن بود حتی به چیزای خیــلــــی پست و بی ارزش فروخته شن.

موقعیتی که الان درش قرار دارم رو مدیون همون روزای خوبم.روزای خوبی که دربارهش به هیشکی نگفتم جز صمیمی ترین دوستم.همون روزا بود که تو سخت ترین لحظه ها بهم امید می داد که ادامه بدم،که از پا در نیام،که هرکی دیگه جای من بود،نمی تونست.نمی گم آدم خیلی محکمی هستم یااراده خیلی قوی دارم،اما تاحالا به هرچی خواستم رسیدم.امیدورام بازهم به هرچی میخوام،اگه منطقی باشن برسم.

واسم دعا کنین لطفا.امتحانامو خوب بدم.نمی خوام حس خوبی رو که دارم از دست بدم یا شرایط تغییر کنه

I should try,and try, and try


پ.ن:اولین باری بود که اینطوری نوشتم.به خاطر ضعفی که تو نوشتنم دارم منو ببخشید،بهتر میشم ان شاالله

نظرات 4 + ارسال نظر
khatere hastam شنبه 17 خرداد 1393 ساعت 20:15 http://mahkoomin.blogsky.com

خیلیییییییی خوب نوشتی و در واقع یه مساله مهم رو به قشنگی بهمون گوشزد کردی بله آدم قدر چیزای خوب یا لحظات خوب رو تا وقتی دارشون نمیدونه و وقتی از دستشون داد تازه میشینه حسرتشون رو میخوره تو که ابتدای جوونیته پس از همه داشته هات نهایت لذت و استفاده رو ببر که بعدها افسوس از دست دادنشون رو نخوری...
برات از صمیم دل آرزو میکنم امتحانات رو با موفقیت پشت سر بذاری و نتیجه تلاشت رو به بهترین شکل ببینی

در ضمن بازم بنویس خوب مینویسی آدم با خوندن نوشته های خود افراد بهتر میتونه باهاشون ارتباط برقرار کنه ..
منتظر نوشته های دیگه ای ازت هستم موفق باشی عزیزم

مرسی خاطره جونم.امتحان اولمو دادم.چشم حتما دوباره هم می نویسم که بهتر هم بشم

گمشده در هارمونی شنبه 17 خرداد 1393 ساعت 03:29 http://lostinharmony.blogsky.com/

سعی کن همیشه تصویر مثبت و خوبی از خودت داشته باشی، حتی اگه بدونی که کمی اغراق آمیزه !! اینطوری انگیزه بیشتری خواهی داشت.

نوشته ت هم خوب بود، نیازی به نگرانی نیست، اینجا وبلاگ هست، شب شعر و محفل ادیبان که نیس

آره،چون اینطوری واسه تحقق اون تصویر بیشتر تلاش میکنم
خدا روشکر

گمشده در هارمونی شنبه 17 خرداد 1393 ساعت 03:27 http://lostinharmony.blogsky.com/

سعی کن همیشه تصویر مثبت و خوبی از خودت داشته باشی، حتی اگه بدونی که کمی اغراق آمیزه !! اینطوری انگیزه بیشتری خواهی داشت.

نوشته ت هم خوب بود، نیازی به نگرانی نیست، اینجا وبلاگ هست، شب شعر و محفل ادیبان که نیس

وفیق جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 22:50 http://hayel.blogfa.com

خوب نوشتی ...

همیشه از خود نوشتن ( در مقابل کپی ) خیلی خیلی بهتره ..


ایشالا همه امتحانات رو عالی می دی و شاد و خرم یه تعطیلات دبش سه ماهت می رسی

شاد باشی و ایام بکام

مرسی
خدا کنه عالی بدم.چون الان به اندازه یه اپسیلون استرس دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد