من و خودم

روزی دوباره، امید دوباره برای ادامه ای بهتر، فبعزتک یا جمیل

من و خودم

روزی دوباره، امید دوباره برای ادامه ای بهتر، فبعزتک یا جمیل

ادامـــــــــــه..

خیلی چیزا تو این دنیا تقصیر ما آدما نیست... چرا همه مارو مقصر می دونن؟ چرا گاهی حتی خودمونم شامل این همه میشیم؟ خیلی سخته آدم منفی های مادرزادی خودش رو تغییر بده.. راستش اگه بعد یه مدت تغییرشونم بدی اینقدر خسته ای که از خوبی های جدیدت اونطوری که باید لذت نمی بری.... گاهی اینقدر از زندگی یاد می گیری که دیگه حس و حال اینکه بخوای از آموخته هات استفاده کنی رو نداری... ترجیح میدی به بقیه اجازه بدی هرفکری میخان در موردت بکنن.. سرشار از حرفای نگفته ای، هه ... ولی کیه که دیگه گوش شنیدن حرفات رو داشته باشه... پس یکی دیگه از ترجیح های زندگیت این میشه که فقط یه گوشه بشینی و به جنب و جوش بی فایده دیگران که احمقانه فک می کنن دارن لذت می برن نگاه کنی.. نمی دونم، شایدم واقعا لذت داره.. حماقتی که حتی شده چند لحظه بهت این فرصت رو میده که به نرسیده ها و از دست داده هات فک نکنی.. شاید اگه این روشنی که داره سو سو می زنه و بهت میگه که تا آخرین لحظه میشه امیدوار بود که اون تغییرات لازم پیش بیاد...پیش بیاد؟ میبینی... حتی بازم نمیگی پیش بیارم...

دیگه حس جنگیدنم ته کشیده...

ولــــی   بـــــــاااز بایــــــــد ادامــــــــــهـ بـــدمــــــــ.... . . .  .  .    .        .


::ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.. جمله ای که با شروع این ماه دو حرفی مدام تو ذهنم تکرار میشه...